آری این چنین بود برادر...
جوانان ما را به نام جهاد در راه خدا کشتند و تمام هستی ما را به نام جهاد غارت کردند. نامید شدم چه کنم برادر و چه می توانستم بکنم .قدرتی بر روی جهان آمد که در جامه ی توحید باز همان بتها پنهان شده بود و در معبد محراب الله همه ی آن آتش های فریب برافروخته شده بود و باز همان چهره های قارونی و فرعونی که تو خوب می شناسی برادر و چهره های قدیسین دروغ هم دست و هم داستان قارون و فرعون به نام خلافت الله و رسول الله باز بر جان بشریت و جان ما باز تازیانه ی شرع نواختند و باز ما به بردگی افتادیم تا مسجد بزرگ دمشق را بسازیم و باز مناره های عظیم و باز محراب های پر شکوه و باز قصرهای بزرگ در دمشق کاخ سرد ، در بغداد دارالخلافه ی هزار و یک شب ها باز ساختیم این بار به نام الله.
... ما اکنون به نام فرقه به نام خون و به نام خاک و به نام خود او و مخالف او قطعه قطعه می شویم تا هر قطعه ای لقمه ای راحت الحقوم در دهان او نهاده باشیم. تفرقه – تفرقه ، پیروان او را برادر و پیروان آن مکتب را بر جان هم انداخته اند. این دشمن اوست چرا در چونین سرنوشتی که بر جهان ما حکومت می کند با او دشمنی می کند ؟ به خاطر اینکه این با دست باز نماز می خواند او با این دشمنی می کند به خاطر اینکه این با دست باز نماز می خواند . این دشمن اوست چون او مهر ندارد بر فرش سجده می کند . او دشمن کینه توزی که این مهر برداشته. جنگ ها را و خصومت ها را و جبهه ها را تا این اندازه تنگ کرده اند و روشن فکران ما را به کلی به سرزمین دیگری رانده اند و چوپانانش خودشانند.
اختلاف – و ما برادر همچنان – همچنان اما در بیراه های زیبایی که در خلاف تو که اربابت را به سادگی می شناختی و شلاقی را که می خوردی دردش را به سادگی احساس می کردی و می دانستی که برده ای و چرا برده ای و چه کسانی برده ات کرده اند. ما اکنون سرنوشت تو را داریم. اما بی آنکه بدانیم چه کسی ما را به بردگی این قرن کشانده است و از کجا قارت می شویم و چگونه به تسلیم و چگونه به انحراف اندیشه و چگونه به عبودیت های زمینی دچار شده ایم.
... و همه این سرمایه های عظیم و غنا و ثروت و تولید را ما با پوست و رنج و پریشانی و محرومیت خودمان به چرخ انداخته ایم و فقط به اندازه ای می دهند تا فردا باز به کار آییم.
عدالت برادر پیش از عصر تو محروم است.
قسمتی از سخنرانی " آری این چنین بود برادر"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر