۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

دکتر علی شریعتی

نیایش



 

خدایا : عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار.

خدایا : به من تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن.

خدایا : رشد عقلی و زهنی مرا از فضیلت تعصب ، احساس و اشراق محروم نساز.

خدایا : مرا همواره آگاه و هوشیار دار تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.

خدایا : جهل آمیخته با خود خواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن برای حمله به دوست نساز.

خدایا : در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم.
خدا یا : خود خواهی مرا چندان در من بکش یا چندان برکش تا خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.

خدایا : مرا به ابتذال آرامش خوشبختی مکشان،اضطراب های بزرگ ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن ، لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.

خدایا : مرا از چهار زندان بزرگ انسان : طبیعت – تایخ – جامعه و خویشتن رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگارمن ، مرا آفریده ای – خود آفریدگار خود باشم، نه که همچون حیوان خود را با محیط ، که محیط را با خود تطبیق دهم.

خدایا : مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایه ی کتاب ، ترازو و آهن استوار کنم و دلم را از سه سرچشمه ی حقیقت ، زیبایی و خیر سیراب سازم.

خدایا : جامعه را از بیماری عرفان و معنویت زدگی شفا بخش تا به زندگی و واقعیت بازگردد و مرا از ابتذال زندگی و بیماری واقعیت زدگی نجات بخش تا به آزادی عرفانی و کمال معنوی برسم.

خدایا : این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده ای بر دل های ما فرود آر که : اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است.
جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان پوچ است و انسان فاقد معنی ، فاقد مسئولیت نیز هست.

خدایا : در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن.

خدایا : به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است ، و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.

خدایا : به من بگو تو خود چگونه می بینی؟ چگونه قضاوت می کنی؟
آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است؟ یا شناختن مسمی ها؟ وبالاتر از این ، یا پیروی از رسم ها؟

خدایا : به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمره ی لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ، و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوست داری.

خدایا :
چگونه زیستن را تو به من بیاموز چگونه مردن را خواهم آموخت.

خدایا : مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.

خدایا :
مگذار که ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر مرا با کسبه ی دین با حمله ی تعصب و عمله ی ارتجاع هم آواز کند.که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد، که دینم در پس وجه ی دینی ام دفن شود، که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد که آنچه را که حق می دانم بخاطر آنکه بد می داند کتمان کنم.


خدایا : رحمتی عطا کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ، تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.

ای خداوند : به علمای ما مسئولیت ، به عوام ما علم ، به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب ، به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد ، به محافظه کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ی ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش.

ای خدای کعبه : این مردمی را که همه عصر ، هر صبح و شام در جهان رو به خانه تو دارند رو به خانه ی تو می زیند و رو به خانه ی تو می میند این مردمی را که بر گرد خانه ابراهیم تو طواف می کنند قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود مپسند.

و
تو ای محمد : پیامبر بیداری آزادی و قدرت !
در
خانه ی تو حریقی دامن گستر در گرفته است و در سرزمین تو سیلی بنیان کن از غرب تاختن آورده است و خانواده ی تو دیری است که در بستر سیاه ذلت بخواب رفته است.

  

        قسمتی از نیایش دکتر علی شریعتی از کتاب فلسفه ی نیایش





هیچ نظری موجود نیست: